معنی بدرستی که
لغت نامه دهخدا
بدرستی. [ب ِ دُ رُ] (ق مرکب) بتحقیق و هرآینه. (آنندراج). بتحقیق. همانا. این کلمه در ترجمه ٔ اِن َّ و اَن َّ عربی استعمال شود و پس از آن «که » آید. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین). قد. ان ّ. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی).
فارسی به عربی
بالضبط، حقا
فرهنگ فارسی هوشیار
حل جدول
همانا
واژه پیشنهادی
بدرستی
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدرستی، حقیقتاً، کاملاً، نهمار
عربی به فارسی
درست , عینا , کاملا , بدرستی , بکلی , یکسره , چنین است
فنلاندی به فارسی
درست , عینا , کاملا , بدرستی , بکلی , یکسره , چنین است.
فرانسوی به فارسی
صادقانه , باشرافت , موافق باحقایق , بدرستی , بطور قانونی , بخوبی.
سوئدی به فارسی
صادقانه، باشرافت، موافق باحقایق، بدرستی، بطور قانونی، بخوبی،
معادل ابجد
701